۱۳۸۹/۰۴/۲۲

موعظه سرکوه

مسیح

و گروهي بسيار ديده، بر فراز كوه آمد و وقتي كه او بنشست شاگردانش نزد او حاضر شدند.

2 آنگاه دهان خود را گشوده، ايشان را تعليم داد و گفت:
3 «خوشابحال مسكينان در روح، زيرا ملكوت آسمان از آن ايشان است.
4 خوشابحال ماتميان، زيرا ايشان تسلي خواهند يافت.
5 خوشابحال حليمان، زيرا ايشان وارث زمين خواهند شد.
6 خوشابحال گرسنگان و تشنگان عدالت، زيرا ايشان سير خواهند شد.
7 خوشابحال رحم كنندگان، زيرا بر ايشان رحم كرده خواهد شد.
8 خوشابحال پاك دلان، زيرا ايشان خدا را خواهند ديد.
9 خوشابحال صلح كنندگان، زيرا ايشان پسران خدا خوانده خواهند شد.
10 خوشابحال زحمت كشان براي عدالت، زيرا ملكوت آسمان از آن ايشان است.
11 خوشحال باشيد چون شما را فحش گويند و جفا رسانند، و بخاطر من هر سخن بدي بر شما كاذبانه گويند.
12 خوش باشيد و شادي عظيم نمائيد، زيرا اجر شما در آسمان عظيم است زيرا كه به همينطور بر انبياي قبل از شما جفا مي رسانيدند.
13 «شما نمك جهانيد! ليكن اگر نمك فاسد گردد، به كدام چيز باز نمكين شود؟ ديگر مصرفي ندارد جز آنكه بيرون افكنده، پايمال مردم شود.
14 شما نور عالميد. شهري كه بر كوهي بنا شود، نتوان پنهان كرد.
15 و چراغ را نمي افروزند تا آن را زير پيمانه نهند، بلكه تا بر چراغدان گذارند؛ آنگاه به همه كساني كه در خانه باشند، روشنايي مي بخشد.
16 همچنين بگذاريد نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نيكوي شما را ديده، پدر شما را كه در آسمان است تمجيد نمايند.
17 «گمان مبريد كه آمده ام تا تورات يا صحف انبيا را باطل سازم. نيامده ام تا باطل نمايم بلكه تا تمام كنم.
18 زيرا هر آينه به شما مي گويم، تا آسمان و زمين زايل نشود، همزه يا نقطه اي از تورات هرگز زايل نخواهد شد تا همه واقع شود.
19 پس هر يكي از اين احكام كوچكترين را بشكند و به مردم چنين تعليم دهد، در ملكوت آسمان كمترين شمرده شود. اما هر كه بعمل آورد و تعليم نمايد، او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.
20 زيرا به شما مي گويم، تا عدالت شما بر عدالت كاتبان و فريسيان افزون نشود، به ملكوت آسمان هرگز داخل نخواهيد شد.
21 «شنيده ايد كه به اوّلين گفته شده است قتل مكن و هر كه قتل كند سزاوار حكم شود.
22 ليكن من به شما مي گويم، هر كه به برادر خود بي سبب خشم گيرد، مستوجب حكم باشد و هر كه برادر خود را راقا گويد، مستوجب قصاص باشد و هر كه احمق گويد، مستحق آتش جهنم بود.
23 پس هرگاه هديه خود را به قربانگاه ببري و آنجا به خاطرت آيد كه برادرت بر تو حقّي دارد،
24 هديه خود را پيش قربانگاه واگذار و رفته، اوّل با برادر خويش صلح نما و بعد آمده، هديه خود را بگذران.
25 با مدّعي خود مادامي كه با وي در راه هستي صلح كن، مبادا مدّعي، تو را به قاضي سپارد و قاضي، تو را به داروغه تسليم كند و در زندان افكنده شوي.
26 هر آينه به تو مي گويم، كه تا فَلس آخر را ادا نكني، هرگز از آنجا بيرون نخواهي آمد.
27 «شنيده ايد كه به اولين گفته شده است زنا مكن.
28 ليكن من به شما مي گويم، هر كس به زني نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا كرده است.
29 پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند، قلعش كن و از خود دور انداز زيرا تو را بهتر آن است كه عضوي از اعضايت تباه گردد، از آنكه تمام بدنت در جهنّم افكنده شود.
30 و اگر دست راستت تو را بلغزاند، قطعش كن و از خود دور انداز، زيرا تو را مفيدتر آن است كه عضوي از اعضاي تو نابود شود، از آنكه كل جسدت در دوزخ افكنده شود.
31 «و گفته شده است هر كه از زن خود مفارقت جويد، طلاق نامه اي بدو بدهد.
32 ليكن من به شما مي گويم، هر كس بغير علّت زنا، زن خود را از خود جدا كند باعث زنا كردن او مي باشد، و هر كه زن مُطَلَّقه را نكاح كند، زنا كرده باشد.
33 «باز شنيده ايد كه به اوّلين گفته شده است كه قسم دروغ مخور، بلكه قسم هاي خود را به خداوند وفا كن.
34 ليكن من به شما مي گويم، هرگز قسم مخوريد، نه به آسمان زيرا كه عرش خداست،
35 و نه به زمين زيرا كه پاي انداز او است، و نه به اورشليم زيرا كه شهر پادشاه عظيم است،
36 و نه به سر خود قسم ياد كن، زيرا كه مويي را سفيد يا سياه نمي تواني كرد.
37 بلكه سخن شما بلي بلي و ني ني باشد زيرا كه زياده بر اين از شرير است.
38 «شنيده ايد كه گفته شده است. چشمي به چشمي و دنداني به دنداني
39 ليكن من به شما مي گويم، با شرير مقاومت مكنيد بلكه هر كه بر رخساره راست تو طپانچه زند، ديگري را نيز به سوي او بگردان،
40 و اگر كسي خواهد با تو دعوا كند و قباي تو را بگيرد، عباي خود را نيز بدو واگذار،
41 و هرگاه كسي تو را براي يك ميل مجبور سازد، دو ميل همراه او برو.
42 هر كس از تو سؤال كند، بدو ببخش و از كسي كه قرض از تو خواهد، روي خود را مگردان. »
43 «شنيده ايد كه گفته شده است همسايه خود را محبّت نما و با دشمن خود عداوت كن.
44 امّا من به شما مي گويم كه دشمنان خود را محبّت نماييد و براي لعن كنندگان خود بركت بطلبيد و به آناني كه از شما نفرت كنند، احسان كنيد و به هر كه به شما فحش دهد و جفا رساند، دعاي خير كنيد،
45 تا پدر خود را كه در آسمان است پسران شويد، زيرا كه آفتاب خود را بر بدان و نيكان طالع مي سازد و باران بر عادلان و ظالمان مي باراند.
46 زيرا هرگاه آناني را محبّت نماييد كه شما را محبّت مي نمايند، چه اجر داريد؟ آيا باجگيران چنين نمي كنند؟
47 و هر گاه برادران خود را فقط سلام گوييد چه فضليت داريد؟ آيا باجگيران چنين نمي كنند؟
48 پس شما كامل باشيد چنانكه پدر شما كه در آسمان است كامل است.
«زنهار عدالت خود را پيش مردم به جا مياوريد تا شما را ببينند و الّا نزد پدر خود كه در آسمان است، اجري نداريد.
2 پس چون صدقه دهي، پيش خود كَرِنّا منواز چنانكه رياكاران در كنار كنايس و بازارها مي كنند، تا نزد مردم اكرام يابند. هر آينه به شما مي گويم اجر خود را يافته اند.
3 بلكه تو چون صدقه دهي، دست چپ تو از آنچه دست راستت مي كند مطلّع نشود،
4 تا صدقه تو در نهان باشد و پدر نهان بينِ تو، تو را آشكارا اجر خواهد داد.
5 «و چون عبادت كني، مانند رياكاران مباش زيرا خوش دارند كه در كنايس و گوشه هاي كوچه ها ايستاده، نماز گذارند تا مردم ايشان را ببينند. هر آينه به شما مي گويم اجر خود را تحصيل نموده اند.
6 ليكن تو چون عبادت كني، به حجره خود داخل شو و در را بسته، پدر خود را كه در نهان است عبادت نما؛ و پدر نهان بينِ تو، تو را آشكارا جزا خواهد داد.
7 و چون عبادت كنيد، مانند امّتها تكرار باطل مكنيد زيرا ايشان گمان مي برند كه به سبب زياد گفتن مستجاب مي شوند.
8 پس مثل ايشان مباشيد زيرا كه پدر شما حاجات شما را مي داند پيش از آنكه از او سؤال كنيد.
9 «پس شما به اينطور دعا كنيد: اي پدر ما كه در آسماني، نام تو مقدّس باد.
10 ملكوت تو بيايد. اراده توچنانكه در آسمان است، بر زمين نيز كرده شود.
11 نان كفاف ما را امروز به ما بده.
12 و قرض هاي ما را ببخش چنانكه ما نيز قرضداران خود را مي بخشيم.
13 و ما را در آزمايش مياور، بلكه از شرير ما را رهايي ده.زيرا ملكوت و قوّت و جلال تا ابدالآباد از آن تو است، آمين.
14 «زيرا هرگاه تقصيرات مردم را بديشان بيامرزيد، پدر آسماني شما، شما را نيز خواهد آمرزيد.
15 امّا اگر تقصيرهاي مردم را نيامرزيد، پدر شما هم تقصيرهاي شما را نخواهد آمرزيد.
16 امّا چون روزه داريد، مانند رياكاران ترشرو مباشيد زيرا كه صورت خويش را تغيير مي دهند تا در نظر مردم روزه دار نمايند. هر آينه به شما مي گويم اجر خود را يافته اند.
17 ليكن تو چون روزه داري، سر خود را تدهين كن و روي خود را بشوي
18 تا در نظر مردم روزه دار ننمايي، بلكه در حضور پدرت كه در نهان است؛ و پدر نهان بينِ تو، تو را آشكارا جزا خواهد داد.
19 «گنجها براي خود بر زمين نيندوزيد، جايي كه بيد و زنگ زيان مي رساند و جايي كه دزدان نَقْب مي زنند و دزدي مي نمايند.
20 بلكه گنجها بجهت خود در آسمان بيندوزيد، جايي كه بيد و زنگ زيان نمي رساند و جايي كه دزدان نقب نمي زنند و دزدي نمي كنند.
21 زيرا هر جا گنج تو است دل تو نيز در آنجا خواهد بود.
22 «چراغ بدن چشم است؛ پس هرگاه چشمت بسيط باشد تمام بدنت روشن بُوِد؛
23 امّا اگر چشم تو فاسد است، تمام جسدت تاريك مي باشد. پس اگر نوري كه در تو است ظلمت باشد، چه ظلمت عظيمي است!
24 «هيچ كس دو آقا را خدمت نمي تواند كرد، زيرا يا از يكي نفرت دارد و با ديگري محبّت، و يا به يكي مي چسبد و ديگر را حقير مي شمارد. محال است كه خدا و ممّونا را خدمت كنيد.
25 « بنابراين به شما مي گويم، از بهر جان خود انديشه مكنيد كه چه خوريد يا چه آشاميد و نه براي بدن خود كه چه بپوشيد. آيا جان، از خوراك و بدن از پوشاك بهتر نيست؟
26 مرغان هوا را نظر كنيد كه نه مي كارند و نه مي دروند و نه در انبارها ذخيره مي كنند و پدر آسماني شما آنها را مي پروراند. آيا شما از آنها بمراتب بهتر نيستيد؟
27 و كيست از شما كه به تفكّر بتواند ذراعي بر قامت خود افزايد؟
28 و براي لباس چرا مي انديشيد؟ در سوسنهاي چمن تأمل كنيد، چگونه نمو مي كنند! نه محنت مي كشند و نه مي ريسند!
29 ليكن به شما مي گويم سليمان هم با همه جلال خود چون يكي از آنها آراسته نشد.
30 پس اگر خدا علف صحرا را كه امروز هست و فردا در تنور افكنده مي شود چنين بپوشاند، اي كم ايمانان آيا نه شما را از طريق اوّلي؟
31 پس انديشه مكنيد و مگوييد چه بخوريم يا چه بنوشيم يا چه بپوشيم.
32 زيرا كه در طلب جميع اين چيزها امّت ها مي باشند. امّا پدر آسماني شما مي داند كه بدين همه چيز احتياج داريد.
33 ليكن اوّل ملكوت خدا و عدالت او را بطلبيد كه اين همه براي شما مزيد خواهد شد.
34 پس در انديشه فردا مباشيد زيرا فردا انديشه خود را خواهد كرد. بدي امروز براي امروز كافي است.

هیچ نظری موجود نیست :

ارسال یک نظر