۱۳۸۹/۰۴/۱۴

بررسی ابعاد مختلف دکترین اعتقادی یهود

مبانى اعتقادى قوم يهود شامل بررسى مقولات يكتاپرستى، نبوت، معاد، كتاب و عهد است. اما به اقتضاى توجه مقاله به اصالت قوميت در ميان يهوديان، سه محور نبوت، معاد و عهد كه ارتباط مستقيمى با باور به قوميت در آنها به چشم مى‏خورد، از اين منظر مورد بررسى قرار مى‏گيرد.در مقاله که در ادامه مطلب خواهید خواند به طور دقیق این مباحث را مورد بررسی قرار میدهد.

نبوت

موضوع نبوت نيز در ميان يهود، مقوله‏اى قوميتى است؛ زيرا موسى عليه‏السلام براى نجات قوم از دست فرعون آمده است و نه ابلاغ پيام الهى به انسان‏ها، و يوشع نيز قوم را به كنعان رسانده است. ديگر انبياى بنى‏اسرائيل نيز مظاهر آرمان وحدت و خلوص قومى، به ويژه در دوران اسارت، در بابل بودند. لذا هرگاه انبياء به قوم اعتراض مى‏كردند با تمرّد ايشان روبه‏رو مى‏شدند؛ زيرا به‏طور تلويحى حفظ حيات قومى و نه امر به معروف و نهى از منكر وظيفه انبيا محسوب مى‏شد. چون شريعت يهود محصول دوره اسارت است، انبيا از نيروهاى عمده حفظ وحدت قومى يهود محسوب مى‏شوند به همين دليل نيز حساب نبوت در بنى‏اسرائيل، از حساب ابلاغ فرامين يهوه به بت‏پرستان (يعنى غيريهوديان) جدا مى‏شود. چون موضوع نبوت آنها متفاوت است. هر چند طبق اظهار يهود، پيامبران غيراسرائيلى اصلاً فاقد سلامت هستند.

معاد

در مورد واقعه معاد، اعتقاد تلمود اين است كه: «فقط مردگانى كه در سرزمين اسرائيل خفته باشند زنده خواهند شد». عده‏اى نه چندان زياد از غيريهود نيز پس از توبه، بخشوده خواهند شد. مردگان خارج از اسرائيل زنده نخواهند شد و علماى يهود كه در بابل مرده‏اند توسط خداوند در زير زمين نقبى زده خواهد شد كه به سوى اسرائيل (ارض موعود) باز خواهند گشت و در نهايت، هر كس كه به نور تورات روشن باشد و آنكه به دنبال كسب تورات بوده باشد، بهره‏مند خواهد بود. علاوه بر معاد، حادثه‏اى به نام «آخرين داورى» نيز كه به محاكمه ستمگران ضديهود اختصاص دارد، در رستاخيز صورت گرفته و ايشان به جزاى اعمالشان عليه يهود خواهند رسيد.

موضوع كيفر و پاداش نيز فقط درباره غيريهود موضوعيت دارد. در حالى كه بدكاران و خطاكاران يهود تنها دوازده ماه (مدتى اندك) در دوزخ، «گه هى نوم» و يهوديان زنده در بهشت عدن يا «گن عدن» به سر خواهند برد.

عهد يهوه و مردم اسرائيل

«بنى‏اسرائيل را بگو، من يهوه هستم و شما را از زير مشقت‏هاى مصريان بيرون خواهم آورد. و شما را از بندگى ايشان رهايى دهم و شما را به بازوى بلند و داورى‏هاى عظيم نجات دهم و شما را خواهم رسانيد به زمينى كه درباره آن سوگند ياد كردم».

يهوه در عهد با بنى‏اسرائيل مى‏گويد: «شما را خواهم گرفت تا براى من قوم باشيد و شما را خدا خواهم بود و خواهيد دانست كه من يهوه هستم و شما را به زمينى كه درباره آن سوگند ياد كرد، خواهم رساند».

تعليم و تربيت و جايگاه «باور به برگزيدگى» در آن

الف. نگاه يهود به انسان به منزله موضوع تربيت.

انسان موضوع تربيت است. نوع نگاه به انسان در هر مكتبى، تعريفى كه آن مكتب از ماهيّت انسان و هدف او ارائه مى‏كند، مسير حركت، انتظارات و روش تربيت او را روشن مى‏كند. با توجه به كانون تمركز مقاله كه جست و جو در ريشه‏هاى باور به برگزيدگى قومى در ميان يهوديان است، تعريف و تلقى يهوديت از انسان، مورد بررسى قرار مى‏گيرد.

توصيف انسان

تلمود از انسان با عناوينى نظير «جهان كوچك»، «موجودى شبيه خدا»، و داراى عظمت، ياد كرده است: «يك انسان با همه عالم آفرينش برابر است»، «بخشى از انسان آسمانى و بخش ديگرش زمينى است». اينكه انسان شبيه خدا آفريده شده، اساس تعليمات دانشمندان يهود درباره وجود انسانى است. و بالاخره: «اگر انسان تورات را بياموزد و رضايت پدر آسمانى خود را فراهم آورد همانند مخلوقات عالم بالا مى‏شود». اما آنگاه كه براى چنين توصيف‏هاى متعالى از انسان ارائه دليل مى‏شود، موضوع قابل تأمّلى است:

آنجايى كه انسان به جهان كوچك تشبيه شده، آمده است:

«هر آنچه ذات قدوس متبارك در جهان خلق كرده است نمونه آن را در وجود انسان آفريده است... موهاى انسان نمونه جنگل‏ها، لب‏هاى او نمونه ديوارها، دندان‏هايش نمونه درها، گردنش نمونه برج‏ها و... است».

شرارت ذاتى انسان

«انسان چيست كه دل به او مشغول دارى يا بنى‏آدم كه گناهش را كيفر دهى؟».

يهود انسان را ذاتا گناهكار و شرير مى‏شناسد و علت آن نيز گناه آدم و حوا در خوردن ميوه از شجره ممنوعه است. تلمود به اين امر صراحت دارد: «بياييد تا نسبت به اجداد خود حق‏شناس باشيم؛ زيرا ايشان اگر گناه نمى‏كردند، ما به دنيا نمى‏آمديم». «و خيال دل انسان از طفوليت، بد است». اين بدى از بدو تولد با انسان است، تا اينكه در سيزده سالگى؛ يعنى زمان بلوغ شرعى كه «برميصوا» ناميده مى‏شود، خوبى نيز در انسان ايجاد مى‏گردد(14). تلمود تصريح مى‏كند كه انگيزه بدى بر دويست و چهل و هشت عضو انسان حكم‏فرمايى دارد؛ زيرا انگيزه بدى كه در وجود اوست بر همه آنها حكومت دارد و انگيزه نيكى مانند زندانى است كه محبوس باشد.

تلمود با اين وجود، اين انگيزه را يك تجهيز اساسى براى انسان مى‏شمرد؛ اين انگيزه به او امكان مى‏دهد كه وجودى كامل و داراى قوه تميز بشود؛ زيرا بدون اين انگيزه براى انسان امكان بدى وجود نمى‏داشت و در نتيجه نيكوكارى نيز معانى خود را از دست مى‏داد. از فحواى كلام علماى يهود در تلمود اين‏گونه به دست مى‏آيد كه منظور از انگيزه بدى به ويژه تمايلات جنسى است.

اما تأكيد بر گناه ذاتى در اين حد باقى نمى‏ماند، بلكه به آنجا مى‏رسد كه به انسان به دليل ناتوانى در چيرگى بر انگيزه بدى، مجوز گناه داده مى‏شود: «اگر انسان مى‏بيند كه انگيزه بدى بر او چيره مى‏شود و نمى‏تواند اين انگيزه را مغلوب سازد، به مكانى رود تا در آنجا ناشناس باشد. جامه سياه بر تن كند (شايد اين كار باعث هشيارى و دست كشيدن از گناه شود)، هر آنچه كه دلخواهش بود انجام دهد، لكن باعث آن نشود كه نام مقدس خدا در نظر مردم خوار گردد».

اين باور يهود در موضوع اختيار انسان نيز تأثيرگذار است. در تلمود آمده:

«از آنجا كه انگيزه بدى، بخش ذاتى و لاينفك وجود انسان است، اين پرسش پيش مى‏آيد كه آيا انسان مجبور به گناه نيست؟».

اما عاقبت اين غريزه شوم آن است كه در جهان آينده چون ديگر به وجود آن براى حفظ و بقاى نسل بشر نيازى نيست، خداوند آن را در مقابل همه ذبح مى‏كند.

با تمامى اين احوال، تلمود انسان را داراى اختيار و آزاد مى‏شناسد:

«مشيّت خداوند بر اين تعلق گرفته كه فرمان‏هاى تقدير را با اراده انسان در هم آميزد تا انسان بتواند هرطور دلخواه اوست متّقيانه يا شريرانه رفتار كند».

به همين ترتيب، يهود به وجود فطرت در انسان نيز قائل است. در تلمود آمده: «وقتى انسان در زهدان مادر است، آنگاه همه تورات را به او مى‏آموزند. ولى هنگامى كه وارد عرصه اين جهان مى‏شود فرشته‏اى مى‏آيد و سيلى بر بناگوش او مى‏زند و كارى مى‏كند كه او تمامى توراتى را كه آموخته است فراموش كند. از زهدان خارج نمى‏شود تا اينكه به او سوگند مى‏دهند كه عادل و نيكوكار باشد و نه شرير و بدكار، و حتى اگر همه جهانيان به تو بگويند كه نيكوكار هستى، تو در نظر خودت بدكار و ظالم باش و در تهذيب اخلاق خود بكوش».

ميان اين تعبير و ديدگاه افلاطون، مشابهت وجود دارد. آنجا كه معتقد است انسان به واسطه حضور در عالم مُثُل از همه چيز آگاه است اما به هنگام تولد همه را فراموش مى‏كند.

پيام اين تعبيرات آن است كه در نهاد انسان زمينه‏اى قبلى براى پذيرش تورات وجود دارد و گرايش او به تورات، گرايشى نهادى و ذاتى و اصطلاحا فطرى است. سوگند قبل از تولد انسان نيز تثبيت ميل فطرى گرايش به خير را عنوان مى‏كند.

هدف حيات انسان

تعهد و مسؤوليت انسان در پيمان و ميثاق بنى‏اسرائيل با يهوه، بندگى يهوه بود. به علاوه، تلمود به زيبايى بيان مى‏كند كه: «مقصود از آفرينش انسان آن بود كه به او امكان داده شود تا حمد و ثناى آفريننده جهان را به زبان آورد». .

آموزه‏هاى عملى تعريف انسان در آيين يهود

اين موارد انسان يهود را انسانى غيرعارف مى‏سازد كه به جهان مادى بسيار نزديك‏تر خواهد بود تا جهان معنويت و شهود. و همين امر به نوبه خود مى‏تواند، عاملى براى ارزشمندى قوم شود؛ زيرا انسان در اين نگاه و با اين خصوصيات، فى نفسه موجود ارزشمندى نيست؛ لذا ميل به تأييد خويشتن انسانى ناكام مى‏ماند. همين امر مى‏تواند از عوامل زمينه‏ساز در پذيرش ارزشمندى، چيزى فراتر از انسان قوم باشد كه انسان يهودى با اتّصاف به آن به احساس ارزشمندى و هويت نايل آيد.

ب. حفظ حيات قومى، هدف تعليم و تربيت در آيين يهود

به تبع بزرگ‏ترين آرمان آيين يهود، هدف تعليم و تربيت نيز حفظ حيات قومى است. براى تحقق اين امر لازم است كه هر يهودى به عنوان عضو جامعه يهود، هويت يابد. اين كار مهم‏ترين وظيفه تربيتى محسوب مى‏شود. تلمود صريحا مى‏گويد:

«وظيفه و مسؤوليت اصلى كه بر عهده والدين گذاشته شده اين است كه فرزندان خود را براى سراسر عمر به عنوان اعضاى جامعه يهود تربيت كنند. هدف اين تربيت آن است كه ايشان را به صورت حلقه‏هاى محكم و مطمئن در زنجير پيوستگى ملت اسراييل درآورند تا ميراث مذهبى كه به وسيله نسل‏هاى پيشين به پدران رسيده است، بدون آنكه خللى در آن راه يابد، به فرزندان و نسل‏هاى بعدى منتقل شود(29)».

ج. موضوع برگزيدگى در تربيت اجتماعى

آنچه درباره تربيت اجتماعى در آيين يهود مى‏توان ارائه كرد، سه نكته مهم را در برمى‏گيرد: نخست آنكه، تعريف جامعه در اين منظر جامعه يهودى است نه جامعه انسانى كه اعم از يهود و غيريهود است. دوم آنكه، رهنمودهايى كه در اين‏باره ارائه شده، حُسن همزيستى با هم‏كيشان را محور توجه قرار داده است. بر اين اساس، به معاشرت با همنوعان تأكيد مى‏كند كه: «دو نفر بهتر از يك نفرند»؛ «خود را از جامعه جدا مساز و... انسان بايد پيوسته با همنوعانش هماهنگ و سازگار باشد» و نيز «انسان بايد وظايف خود را نسبت به همنوعان، درست مانند وظايفى كه نسبت به خداوند دارد انجام دهد».توصيه‏هايى از اين نوع به كرّات در تلمود ذكر شده است.

تصورى كه از سكوت منابع در اين‏باره ايجاد مى‏شود اين است كه از منظر يهود، اين افراد و اعمالشان فى نفسه داراى اصالت و ارزش هستند. به گونه‏اى كه عمل ايشان معيار درستى و نادرستى اعمال است. در حالى كه ارزش‏ها فراتر از افراد، و داراى وجود مستقل هستند و اعمال افراد بر اساس ارزش‏ها سنجيده مى‏شوند نه ارزش‏ها بر اساس افراد.

هیچ نظری موجود نیست :

ارسال یک نظر