مبانى اعتقادى قوم يهود شامل بررسى مقولات يكتاپرستى، نبوت، معاد، كتاب و عهد است. اما به اقتضاى توجه مقاله به اصالت قوميت در ميان يهوديان، سه محور نبوت، معاد و عهد كه ارتباط مستقيمى با باور به قوميت در آنها به چشم مىخورد، از اين منظر مورد بررسى قرار مىگيرد.در مقاله که در ادامه مطلب خواهید خواند به طور دقیق این مباحث را مورد بررسی قرار میدهد.
نبوت
موضوع نبوت نيز در ميان يهود، مقولهاى قوميتى است؛ زيرا موسى عليهالسلام براى نجات قوم از دست فرعون آمده است و نه ابلاغ پيام الهى به انسانها، و يوشع نيز قوم را به كنعان رسانده است. ديگر انبياى بنىاسرائيل نيز مظاهر آرمان وحدت و خلوص قومى، به ويژه در دوران اسارت، در بابل بودند. لذا هرگاه انبياء به قوم اعتراض مىكردند با تمرّد ايشان روبهرو مىشدند؛ زيرا بهطور تلويحى حفظ حيات قومى و نه امر به معروف و نهى از منكر وظيفه انبيا محسوب مىشد. چون شريعت يهود محصول دوره اسارت است، انبيا از نيروهاى عمده حفظ وحدت قومى يهود محسوب مىشوند به همين دليل نيز حساب نبوت در بنىاسرائيل، از حساب ابلاغ فرامين يهوه به بتپرستان (يعنى غيريهوديان) جدا مىشود. چون موضوع نبوت آنها متفاوت است. هر چند طبق اظهار يهود، پيامبران غيراسرائيلى اصلاً فاقد سلامت هستند.
معاد
در مورد واقعه معاد، اعتقاد تلمود اين است كه: «فقط مردگانى كه در سرزمين اسرائيل خفته باشند زنده خواهند شد». عدهاى نه چندان زياد از غيريهود نيز پس از توبه، بخشوده خواهند شد. مردگان خارج از اسرائيل زنده نخواهند شد و علماى يهود كه در بابل مردهاند توسط خداوند در زير زمين نقبى زده خواهد شد كه به سوى اسرائيل (ارض موعود) باز خواهند گشت و در نهايت، هر كس كه به نور تورات روشن باشد و آنكه به دنبال كسب تورات بوده باشد، بهرهمند خواهد بود. علاوه بر معاد، حادثهاى به نام «آخرين داورى» نيز كه به محاكمه ستمگران ضديهود اختصاص دارد، در رستاخيز صورت گرفته و ايشان به جزاى اعمالشان عليه يهود خواهند رسيد.
موضوع كيفر و پاداش نيز فقط درباره غيريهود موضوعيت دارد. در حالى كه بدكاران و خطاكاران يهود تنها دوازده ماه (مدتى اندك) در دوزخ، «گه هى نوم» و يهوديان زنده در بهشت عدن يا «گن عدن» به سر خواهند برد.
عهد يهوه و مردم اسرائيل
«بنىاسرائيل را بگو، من يهوه هستم و شما را از زير مشقتهاى مصريان بيرون خواهم آورد. و شما را از بندگى ايشان رهايى دهم و شما را به بازوى بلند و داورىهاى عظيم نجات دهم و شما را خواهم رسانيد به زمينى كه درباره آن سوگند ياد كردم».
يهوه در عهد با بنىاسرائيل مىگويد: «شما را خواهم گرفت تا براى من قوم باشيد و شما را خدا خواهم بود و خواهيد دانست كه من يهوه هستم و شما را به زمينى كه درباره آن سوگند ياد كرد، خواهم رساند».
تعليم و تربيت و جايگاه «باور به برگزيدگى» در آن
الف. نگاه يهود به انسان به منزله موضوع تربيت.
انسان موضوع تربيت است. نوع نگاه به انسان در هر مكتبى، تعريفى كه آن مكتب از ماهيّت انسان و هدف او ارائه مىكند، مسير حركت، انتظارات و روش تربيت او را روشن مىكند. با توجه به كانون تمركز مقاله كه جست و جو در ريشههاى باور به برگزيدگى قومى در ميان يهوديان است، تعريف و تلقى يهوديت از انسان، مورد بررسى قرار مىگيرد.
توصيف انسان
تلمود از انسان با عناوينى نظير «جهان كوچك»، «موجودى شبيه خدا»، و داراى عظمت، ياد كرده است: «يك انسان با همه عالم آفرينش برابر است»، «بخشى از انسان آسمانى و بخش ديگرش زمينى است». اينكه انسان شبيه خدا آفريده شده، اساس تعليمات دانشمندان يهود درباره وجود انسانى است. و بالاخره: «اگر انسان تورات را بياموزد و رضايت پدر آسمانى خود را فراهم آورد همانند مخلوقات عالم بالا مىشود». اما آنگاه كه براى چنين توصيفهاى متعالى از انسان ارائه دليل مىشود، موضوع قابل تأمّلى است:
آنجايى كه انسان به جهان كوچك تشبيه شده، آمده است:
«هر آنچه ذات قدوس متبارك در جهان خلق كرده است نمونه آن را در وجود انسان آفريده است... موهاى انسان نمونه جنگلها، لبهاى او نمونه ديوارها، دندانهايش نمونه درها، گردنش نمونه برجها و... است».
شرارت ذاتى انسان
«انسان چيست كه دل به او مشغول دارى يا بنىآدم كه گناهش را كيفر دهى؟».
يهود انسان را ذاتا گناهكار و شرير مىشناسد و علت آن نيز گناه آدم و حوا در خوردن ميوه از شجره ممنوعه است. تلمود به اين امر صراحت دارد: «بياييد تا نسبت به اجداد خود حقشناس باشيم؛ زيرا ايشان اگر گناه نمىكردند، ما به دنيا نمىآمديم». «و خيال دل انسان از طفوليت، بد است». اين بدى از بدو تولد با انسان است، تا اينكه در سيزده سالگى؛ يعنى زمان بلوغ شرعى كه «برميصوا» ناميده مىشود، خوبى نيز در انسان ايجاد مىگردد(14). تلمود تصريح مىكند كه انگيزه بدى بر دويست و چهل و هشت عضو انسان حكمفرمايى دارد؛ زيرا انگيزه بدى كه در وجود اوست بر همه آنها حكومت دارد و انگيزه نيكى مانند زندانى است كه محبوس باشد.
تلمود با اين وجود، اين انگيزه را يك تجهيز اساسى براى انسان مىشمرد؛ اين انگيزه به او امكان مىدهد كه وجودى كامل و داراى قوه تميز بشود؛ زيرا بدون اين انگيزه براى انسان امكان بدى وجود نمىداشت و در نتيجه نيكوكارى نيز معانى خود را از دست مىداد. از فحواى كلام علماى يهود در تلمود اينگونه به دست مىآيد كه منظور از انگيزه بدى به ويژه تمايلات جنسى است.
اما تأكيد بر گناه ذاتى در اين حد باقى نمىماند، بلكه به آنجا مىرسد كه به انسان به دليل ناتوانى در چيرگى بر انگيزه بدى، مجوز گناه داده مىشود: «اگر انسان مىبيند كه انگيزه بدى بر او چيره مىشود و نمىتواند اين انگيزه را مغلوب سازد، به مكانى رود تا در آنجا ناشناس باشد. جامه سياه بر تن كند (شايد اين كار باعث هشيارى و دست كشيدن از گناه شود)، هر آنچه كه دلخواهش بود انجام دهد، لكن باعث آن نشود كه نام مقدس خدا در نظر مردم خوار گردد».
اين باور يهود در موضوع اختيار انسان نيز تأثيرگذار است. در تلمود آمده:
«از آنجا كه انگيزه بدى، بخش ذاتى و لاينفك وجود انسان است، اين پرسش پيش مىآيد كه آيا انسان مجبور به گناه نيست؟».
اما عاقبت اين غريزه شوم آن است كه در جهان آينده چون ديگر به وجود آن براى حفظ و بقاى نسل بشر نيازى نيست، خداوند آن را در مقابل همه ذبح مىكند.
با تمامى اين احوال، تلمود انسان را داراى اختيار و آزاد مىشناسد:
«مشيّت خداوند بر اين تعلق گرفته كه فرمانهاى تقدير را با اراده انسان در هم آميزد تا انسان بتواند هرطور دلخواه اوست متّقيانه يا شريرانه رفتار كند».
به همين ترتيب، يهود به وجود فطرت در انسان نيز قائل است. در تلمود آمده: «وقتى انسان در زهدان مادر است، آنگاه همه تورات را به او مىآموزند. ولى هنگامى كه وارد عرصه اين جهان مىشود فرشتهاى مىآيد و سيلى بر بناگوش او مىزند و كارى مىكند كه او تمامى توراتى را كه آموخته است فراموش كند. از زهدان خارج نمىشود تا اينكه به او سوگند مىدهند كه عادل و نيكوكار باشد و نه شرير و بدكار، و حتى اگر همه جهانيان به تو بگويند كه نيكوكار هستى، تو در نظر خودت بدكار و ظالم باش و در تهذيب اخلاق خود بكوش».
ميان اين تعبير و ديدگاه افلاطون، مشابهت وجود دارد. آنجا كه معتقد است انسان به واسطه حضور در عالم مُثُل از همه چيز آگاه است اما به هنگام تولد همه را فراموش مىكند.
پيام اين تعبيرات آن است كه در نهاد انسان زمينهاى قبلى براى پذيرش تورات وجود دارد و گرايش او به تورات، گرايشى نهادى و ذاتى و اصطلاحا فطرى است. سوگند قبل از تولد انسان نيز تثبيت ميل فطرى گرايش به خير را عنوان مىكند.
هدف حيات انسان
تعهد و مسؤوليت انسان در پيمان و ميثاق بنىاسرائيل با يهوه، بندگى يهوه بود. به علاوه، تلمود به زيبايى بيان مىكند كه: «مقصود از آفرينش انسان آن بود كه به او امكان داده شود تا حمد و ثناى آفريننده جهان را به زبان آورد». .
آموزههاى عملى تعريف انسان در آيين يهود
اين موارد انسان يهود را انسانى غيرعارف مىسازد كه به جهان مادى بسيار نزديكتر خواهد بود تا جهان معنويت و شهود. و همين امر به نوبه خود مىتواند، عاملى براى ارزشمندى قوم شود؛ زيرا انسان در اين نگاه و با اين خصوصيات، فى نفسه موجود ارزشمندى نيست؛ لذا ميل به تأييد خويشتن انسانى ناكام مىماند. همين امر مىتواند از عوامل زمينهساز در پذيرش ارزشمندى، چيزى فراتر از انسان قوم باشد كه انسان يهودى با اتّصاف به آن به احساس ارزشمندى و هويت نايل آيد.
ب. حفظ حيات قومى، هدف تعليم و تربيت در آيين يهود
به تبع بزرگترين آرمان آيين يهود، هدف تعليم و تربيت نيز حفظ حيات قومى است. براى تحقق اين امر لازم است كه هر يهودى به عنوان عضو جامعه يهود، هويت يابد. اين كار مهمترين وظيفه تربيتى محسوب مىشود. تلمود صريحا مىگويد:
«وظيفه و مسؤوليت اصلى كه بر عهده والدين گذاشته شده اين است كه فرزندان خود را براى سراسر عمر به عنوان اعضاى جامعه يهود تربيت كنند. هدف اين تربيت آن است كه ايشان را به صورت حلقههاى محكم و مطمئن در زنجير پيوستگى ملت اسراييل درآورند تا ميراث مذهبى كه به وسيله نسلهاى پيشين به پدران رسيده است، بدون آنكه خللى در آن راه يابد، به فرزندان و نسلهاى بعدى منتقل شود(29)».
ج. موضوع برگزيدگى در تربيت اجتماعى
آنچه درباره تربيت اجتماعى در آيين يهود مىتوان ارائه كرد، سه نكته مهم را در برمىگيرد: نخست آنكه، تعريف جامعه در اين منظر جامعه يهودى است نه جامعه انسانى كه اعم از يهود و غيريهود است. دوم آنكه، رهنمودهايى كه در اينباره ارائه شده، حُسن همزيستى با همكيشان را محور توجه قرار داده است. بر اين اساس، به معاشرت با همنوعان تأكيد مىكند كه: «دو نفر بهتر از يك نفرند»؛ «خود را از جامعه جدا مساز و... انسان بايد پيوسته با همنوعانش هماهنگ و سازگار باشد» و نيز «انسان بايد وظايف خود را نسبت به همنوعان، درست مانند وظايفى كه نسبت به خداوند دارد انجام دهد».توصيههايى از اين نوع به كرّات در تلمود ذكر شده است.
تصورى كه از سكوت منابع در اينباره ايجاد مىشود اين است كه از منظر يهود، اين افراد و اعمالشان فى نفسه داراى اصالت و ارزش هستند. به گونهاى كه عمل ايشان معيار درستى و نادرستى اعمال است. در حالى كه ارزشها فراتر از افراد، و داراى وجود مستقل هستند و اعمال افراد بر اساس ارزشها سنجيده مىشوند نه ارزشها بر اساس افراد.
هیچ نظری موجود نیست :
ارسال یک نظر